سفارش تبلیغ
صبا ویژن
محبوب ترینِ شما نزد خداوند، خوش خوترین های شما هستند ؛ آنان که فروتنی می کنند و با دیگران الفت می گیرند و دیگران با آنان، الفت می گیرند [رسول خدا صلی الله علیه و آله]


ارسال شده توسط اکبر خوردچشم در 89/3/17:: 7:11 عصر

چندی پیش برحسب اتفاق در کتابخانه ای به تعدادی مجموعه داستان برخورد کردم. از رنگ و روی آن و همچنین تاریخ انتشاری که داخل آن ثبت شده بود، نشان از آن داشت که این کتاب ها در همین ماه های اخیر به چاپ رسیده اند. پس طراوت و شادابی خاص خودشان را داشتند. بنابراین کتاب های موردنظر را تورقی کردم. جالب آن که هر خواننده ای داستان یا داستان هایی از این کتاب ها را خوانده بود، در پایانش یادداشت های کوتاهی نوشته بود که نشان از اعتراض و یا بی علاقگی خوانندگان این قبیل آثار داشت.
اما این که چرا یک خواننده پس از مطالعه اثری چنین می نویسد، برایم جای سؤال بود. پس ابتدا برای رسیدن به پاسخی مناسب تصمیم گرفتم تعدادی از داستان های آن را با دقت مطالعه کنم. دو - سه مجموعه ای را خریدم. مطالعه ام که تمام شد، به آن خوانندگان حق دادم چنین یادداشت کنند. آخر به عنوان مثال بعد از دو و حتی سه مرتبه مطالعه داستانی، همچنان متوجه نشدم این داستان 20 صفحه ای چه می خواهد بگوید. اصلا از کجا شروع شده و به کجا ختم شده است؟ شخصیت اصلی آن چه کسی است؟ شخصیت های فرعی آن چه کسانی هستند؟ مشخص نبود از کدام زاویه دید استفاده می کند و سر آخر این که طرح و درونمایه مشخصی نداشت و آشفتگی موضوع و مطلب در آن بیداد می کرد. ظاهرا داستان ها خود به خود از نقطه اوج شروع شده و باید به سمت فرود حرکت می کردند. اما آنچه که در این میان مشاهده کردم آشفتگی سیر داستان در نقاط اوج و فرود بود. زمینه های داستان ها معلوم نبود در کجا حرکت می کند، یعنی نه مکان، نه زمان، نه شرایط اجتماعی و...!
در یک کلام هیچ یک از شاخصه های تعریف شده داستان کوتاه را نداشت. اما از نام نویسنده و همچنین از نام انتشاراتی آن معلوم بود که این کتاب اولین اثر نویسنده است و به خرج خودش چاپ شده و سر آخر به قول معروف سری در میان سرها درآورده است.
این روزها اغلب نویسندگان علاقه فراوانی دارند که داستان هایی در حوزه داستان های سیال ذهن به نگارش درآورند. البته این داستان های سیال ذهن با توجه به ویژگی هایی که دارند، گاهی پیش می آید با اقبال و توجه خوانندگان رو به رو شوند. اما این قاعده، اغلب آثاری از این دست را شامل نمی شود.
به راستی این نویسندگانی که قلم به دست می گیرند و هدفشان نگارش داستان های سیال ذهن است، تا چه اندازه در کارشان موفق هستند؟ آیا می توانند با کنار هم چیدن تعدادی واژه و ارتباط غیرمستقیم دادن آنها به یکدیگر، مخاطب را جذب خودشان کنند؟و...
همانطور که می دانیم دنیای امروز، دنیای پیچیده ای است. هر روز یک اتفاق تازه در شکل کلان آن می افتد و از آن سوی، هر لحظه و هر ثانیه هزاران اتفاق کوچک رخ می دهد. پس پرواضح است دنیای کنونی، چونان گذشته دنیایی ساده و یک دست نیست، بلکه دنیای پیچیده و گنگی است که در میان لایه های مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، هنری، ادبی و... چندین لایه وجود دارد که هر کدام از این لایه ها هم در صورت کنکاش از قسمت های گوناگونی تشکیل شده است. بنابر آنچه عنوان شد، اغلب نویسندگان که آثار ادبی را آینه تمام نمای جوامع خودشان تصور می کنند، بر این باورند که لازم است به موازات حرکت چند لایه ای جامعه، آثار ادبی هم از لایه های گوناگونی برخوردار باشند تا ضمن توازن باحرکت جامعه، این قبیل آثار هم با روحیات مردم جامعه و نوع تفکرات و تصورات ایشان تطابق داشته باشد. پس بر همین اساس برخی نویسندگان و هنرمندان تولید آثار چند لایه ای را که به همین سادگی مطلب را در اختیار مخاطبان قرار نمی دهند، امری نو و اثرگذار تلقی می کنند؛ چنانکه این روزها بسیاری از نویسندگان آثار داستانی، چندان رغبتی به نگارش داستان های به اصطلاح «خطی و تخت» ندارند و برای این که بر مخاطب و اندیشه و احساسات او دست یابند و گاه برای این که در پهنه ادبیات داستانی خودشان را از طریق آثارشان بیشتر نمایان سازند، با جدیت و علاقه وافری به سمت نگارش داستان های سیال ذهن آمده اند و از آنجا که اغلب این آثار به شکل تقریباً گنگ و مبهم است و به راحتی نمی توان درباره محتوا و ساختار آنها قضاوت کرد.
اغلب در برخی داستان هایی که به شکل و سیاق سیال ذهن نوشته می شود، نویسنده تصور می کند با در نظر گرفتن یک اتفاق ساده و عقب و جلو بردن شخصیت ها و ارائه تصاویری گنگ و ابهام آمیز از مکان و زمان داستان می تواند اثری ماندگار خلق کند؛ چرا که عقیده دارد یک داستان سیال ذهن، داستانی است که به خاطر مبهم بودنش در نزد افراد مختلف تصورات خاص خود را دارد. جالب آن بسیار اتفاق می افتد که حرکت دادن زمان و مکان و سردرگم کردن مخاطب در عمق داستان، آنقدر کش و قوس پیدا می کند که به عنوان مثال در دو صفحه از داستان، شخصیت اصلی بیش از بیست و چند بار از مکان و زمان خود جدا شده و به عقب و جلو می رود. حال این که خواننده داستان می تواند این حرکت ذهنی شخصیت داستان را به شکل منطقی دنبال کند، امری که اغلب نویسندگان این نوع داستان ها از کنار آن به راحتی می گذرند.
باید توجه داشت داستان سیال ذهن، با وجود بی نظمی ظاهری در آن، در دل خودش از یک نظم و منطق خاصی پیروی می کند؛ یعنی اگر همین سلسله حوادث به ظاهر آشفته و گاه بی ربط را کنار هم بگذاریم به یک نظم کلی و یک حرکت حساب شده در لایه های درونی داستان می رسیم که همین نظم داشتن منطقی در عین - ظاهراً- بی نظمی، هنر داستان سیال ذهن است. پس در یک داستان سیال ذهن طرح باید آن قدر قوی باشد که بتواند این بی نظمی های ظاهری را در یک نقطه بهم برساند و به یک نتیجه کلی برسد. از دیگر مواردی که در یک داستان ذهن باید مدنظر داشت، به دو نکته اساسی است؛ یکی استفاده از تصویرها که در مبحث مکان و زمان خلاصه می شود و دیگری استفاده بهینه از دیالوگ ها که ما در ادامه این نوشتار به آنها می پردازیم.
چنانچه عنوان شد، داستان سیال ذهن، روایت گر حرکت ذهن نویسنده است که این حرکت در قالب حرکت روحیات، تفکرات و احساسات شخصیت داستان شکل می گیرد. پس بهتر است برای تنوع بخشیدن به این حرکت، آن را از یکنواختی بیرون کشید. هم چنین برای رساندن پیام های مورد نیاز به مخاطب، باید حرکت ذهن به صورتی باشد که از طبیعت و اتفاقات پیرامون خود غافل نماند. به زبان ساده تر، به جای این که مثلاً ذهن نویسنده از نقطه الف به ب و از آنجا دوباره به سمت الف برگردد، بهترین کار این است که این حرکت توأم با ارائه تصاویر، صداها و مناظر به ظاهر مختلف اما در اصل شبیه هم باشد.
به هر حال آنچه عنوان شد، لازمه نگارش یک داستان سیال ذهن است، داستانی که در آن فراتر از جهان مورد تصور ما اتفاقات روی می دهد و علیرغم تصورات برخی افراد که نگارش این قبیل داستان ها را آسان تصور می کنند، خلق این داستان ها بسیار سخت و دشوار است، یعنی نویسنده باید از دنیای داستان حقیقی فراتر برود تا این چنین بتواند با دنیای داستان سیال ذهن کنار بیاید و اثری درخور ارزش هنری ارائه دهد.


کلمات کلیدی :